روم

شعبه ی 2 وبلاگ یونان
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش امدید
آرشيو
آبان 1391
نويسندگان
arian
کد هاي جاوا

ورود اعضا:
Yahoo Status by RoozGozar.com

كد تعیین وضعیت یاهو

درباره ی مطالب روم  <-PostCategory-> 

تمامی مطالب این سایت ، از ویکی پیدیا فارسی گرفه شده:یعنی 70 % سایت.

30 % دیگر برای شماست که مطالب خود را بفرستید و یاسئوال کنید.

امیدوارم از وبلاگ راضی باشید.


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:24 توسط arian |
نکان مهم سومین جنگ بردگان  <-PostCategory-> 
سومین جنگ بردگان
بخشی از جنگ‌های بردگان
Italy and environs, 218 BC.gif
ایتالیا و سرزمین‌های اطراف - ۲۱۸ پیش از میلاد
تاریخ 73 to 71 BC
مکان ایتالیا
نتیجه پیروزی ارتش روم
جنگ بین
نیروهای بردگان فراری جمهوری روم
فرماندهان و رهبران
اسپارتاکوس † (جنازه وی هرگز یافت نشد)
کریکسیوس(Crixus)‏ †,
اوئنوموس (Oenomaus)‏ †,
کاستوس (Castus)‏ †,
گانیکوس (Gannicus) †
کلودیانوس (Gnaeus Cornelius Lentulus Clodianus)‏ ،گلابر (Gaius Claudius Glaber) †,
پوبلیوس وارینیوس (Publius Varinius )‏ †,
گنائوس کلودیانوس (Gnaeus Cornelius Lentulus Clodianus)‏,
لوسیوس ژلیوس پوبلیکولا (Lucius Gellius Publicola)‏,
گایوس کاسیوس لونگینوس واروس (Gaius Cassius Longinus Varus)‏,
ژنئوس مالیوس (Gnaeus Manlius)‏,
کراسوس (Marcus Licinius Crassus)‏,
ژنئوس پومپیوس ماگنوس (Gnaeus Pompeius Magnus)‏,
مارکوس ترنتیوس وارو لوسیولوس (Marcus Terentius Varro Lucullus)‏,<ژنئوس ترملیوس اسکروفا (Gnaeus Tremellius Scrofa)‏,
لوسیوس کینکتیوس (Lucius Quinctius)‏,
جنگنده
۱۲۰٬۰۰۰ برده فراری و گلادیاتور, و همچنین غیر نظامیان; شمار کامل مبارزین نامعلوم. ۳٬۰۰۰+ نظامی,
۸ لژیون روم(۴۰٬۰۰۰–۵۰٬۰۰۰ نفر),
۱۲٬۰۰۰+ - گروه‌های نا معلوم.
تلفات و شکست‌ها
تقریبا همگی در نبرد کشته شده و یا به صلیب کشیده شدند نامشخص اما سنگین
-۵۰, ۱٬۰۰۰, یا ۴٬۰۰۰ نابودی (در ارتش روم)

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:22 توسط arian |
سومین جنگ بردگان رومی  <-PostCategory-> 

سومین جنگ بردگان(به انگلیسی: Third Servile War)‏(۷۳-۷۱ پیش از میلاد) آخرین سری از جنگ‌های نا موفق و بی ارتباط با گذشته بردگان شورشی علیه جمهوری روم بود که عمدتا به جنگهای بردگان روم شهرت دارد.پلوتارک تاریخ نگار رومی این جنگ‌ها را نیز جنگ گلادیاتورها و جنگ اسپارتاکوس نامیده‌است.سومین جنگ بردگان تنها جنگی بود که مستقیما قلب روم،ایتالیا،را تهدید می‌کرد.پیروزی‌های مکرر و رشد سریع شمار گروه‌های بردگان شورشی علیه روم بین سال‌های ۷۳ تا ۷۱ پیش از میلاد زنگ خطر را برای رومیان دوچندان می‌کرد.در نهایت کراسوس توانست به تنهای و با ایجاد حملات نظامی متمرکز شورشیان را از پا در آورد،اما شورشیان توانستد در سال‌های بعد از جنگ بطور غیر مستقیم بر روی سیاست‌های رومیان اثر بگذارند.

تاریخچه

در بین سال‌های ۷۳ تا ۷۱ پیش از میلاد؛گروهی از بردگان فراری-که در اصل ۷۸ نفر گلادیاتور فراری بودند که تبدیل به یک گروه ۱۲۰ هزار نفره شامل مردان،زنان و کودکان شدند-بدون هیچ مجازاتی تحت رهبری چندین نفر که معروف ترینشان اسپارتاکوس بود،به ایتالیا حمله کردند.بدن‌های نیرومند این گلادیاتورها همواره بطرز شگفت آوری هچون سلاحی نیرومند در بین آن‌ها بود و بارها نشان دادند که قادر به مقابله با نیروهای مختلف از نیروهای کمپنی‌هایی و شبه نظامیان رومی گرفته تا سپاهیان تعلیم دیده تحت فرمان کنسول سیاسی امپراطوری روم."پلوتارک" بر این باور است که همه تلاش بردگان بر این بوده که همراه بردگان رومی از اربابان خود رها شده و به سمت "گوال"(کشورهای بلژیک و فرانسه امروزی) فرار کنند؛درحالیکه "آپیان و فلوروس"(تاریخ نگار) بر این باورند که قصد اصلی بردگان ایجاد جنگ داخلی در روم برای فقح کامل آن توسط بردگان بوده‌است[۱] . نگرانی سنای روم از موفقیت‌های نظامی بردگان و غارت شهرهای روم و اطراف آن،نهایتا باعث شد که روم هشت سپاه خود را تحت فرماندهی بی رحم ولی موثر کراسوس اعزام کند.جنگ در سال ۷۱ پیش از میلاد تمام شد.زمانیکه اسپارتاکوس بعد از یک نبرد طولانی و تلخ و عقب نشینی در مقابل سپاهیان کراسوس به این موضوع پی برد که قرار است سپاهیان مگنوس و وارو نیز وارد جنگ شوند تا آنها را به دام بی اندازند،نهایتا تمام نیروهای خود را علیه سپاهیان کراسوس اعزام کرد که با شکست سختی رو به رو شد. سومین جنگ بردگان تاثیر بسزایی روی تاریخ کهن روم و کارنامه کاری کراسوس و پومپی داشت.هر دو این نفرات از پیروزی خود مقابل شورشیان در اهداف سیاسی خود استفاده کردند.آنها با اتکا به محبوبیت بین مردم و میزان قدرتشان در ارتش انتخابات سنای روم را در سال ۷۰ پیش از میلاد به نفع خود تمام کردند.اقدامات این دو به عنوان اعضای سنا سهم بسزایی در نابودی نهادهای سیاسی روم داشت و در نهایت منجر به تبدیل جمهوری روم به امپراطوری روم شد.

بردگی در روم

وجود بیگاری‌های ارزان قیمت در قالب بردگی عاملی مهم در اقتصاد بشمار می‌رفت.صاحبان این بردگان از آنها برای انجام کارهای متنوعی از جمله خرید از بازرگانان خارجی و به بردگی گرفتن مردمان خارجی در زمان فتح نظامی استفاده می‌کردند.با حضور گسترده نیروهای رومی در جنگ‌های کشور گشایی در قرن‌های اول و دوم پیش از میلاد،ده‌ها اگر نگوییم صدها هزار نفر از بردگان از اروپا و مدیترانه وارد اقتصاد روم شدند.شمار زیادی از بردگان در معادن و بر روی زمین‌های کشاورزی در سیسیل و جنوب ایتالیا کار می‌کردند در حالیکه تعداد بردگانی که خدمتکار،صنعتگر و خادم شخصی بودند خیلی محدود بود. در بیشتر اوقات در طول دوران حکومت جمهوری روم با بردگان با بی رحمی و سرکوب رفتار می‌شد.طبق قانون جمهوری خواهان برده یک شخص بشمار نمی‌رفت بلکه مال بحساب می‌آمد.صاحبان حق داشتند از آن‌ها سوء استفاده کنند،به آن‌ها صدمه بزنند و حتی بدون هیچ پیگردی قانونی برده‌های خود را بکشند.بردگان انواع مختلفی داشتند که کم ارزش ترینشان-دسته بزرگی را تشکیل می‌دادند- که در مزارع و معادن کار می‌کردند تا آخر عمر محکوم بودند بیگاری‌های سخت بدنی انجام دهند. این رفتارهای سرکوب گرایانه و بیگاری‌ها با بردگان باعث شد تا جمعیت بردگان به شورشیان بدل شود.در ۱۳۵ سال و ۱۰۴ سال پیش از میلاد به ترتیب جنگ اول بردگان و جنگ دوم بردگان که در سیسیل اتفاق افتاد باعث شد تا گروه‌های کوچکی ازشورشیان ده‌ها هزار نفر که خواستار فرار از دست حکومت سرکوب گر روم بودند را بیابند.اگرچه این درگیری‌های داخلی از نظر سنای روم جدی بنظر می‌رسید و مدت زیادی صرف سرکوب نظامی این گروه‌ها شد ولی آن‌ها هرگز تهدید جدی ای برای جمهوری روم بشمار نمی‌رفتند.قلب روم،ایتالیا،هرگز یورشی از بردگان را بخود ندید،حتی برده‌ها این قدرت را از خود نشان نمی‌دادند که برای شهر رم تهدیدی بشمار آیند.اما جنگ سوم بردگان همه چیز را عوض کرد.

شورش(۷۳ سال پیش از میلاد)

شورش اهالی کاپوآ

در حکومت آنزمان روم،بازی‌های گلادیاتوری یکی از محبوب ترین سرگرمی‌ها بحساب می‌آمد.در ایتالیا برای آماده کردن گلادیاتورها برای مسابقات تعدادی مدرسه تعلیم و یا "لودی" ساخته شده بود.در این مدارس به زندانیان جنگی و یا مجرمین محکوم که برده بحساب می‌آمدند،آموزش‌های لازم در مبارزات گلادیاتوری داده می‌شد. در سال ۷۳ پیش از میلاد،۲۰۰ گلادیاتور که در مدرسه‌ای در کاپوآ که در تملک لنتولوس باتیاتوس بود،نقشه فرار کشیدند.وقتی نقشه فرارشان لو رفت،۷۰ نفر ار آنها وسایل آشپزخانه(ساطورها و سیخ‌ها) را برداشته و برای رهایی خود از مدرسه شروع به جنگ کردند و تعدادی از ابزار و سلاح‌های گلادیاتوری را بچنگ آوردند. گلادیاتورهای فراری بمحض آزاد شدن از افراد خودشان سه رهبر را برگزیدند.دو نفر بنام‌های کریکسس و اونومئوس از سرزمین گل (gaul) و اسپارتاکوس که گفته می‌شد اول عضو نیروهای کمکی "تریس"(سرزمین‌های شرق اروپا،بخشی از بلغارستان ، یونان و ترکیه کنونی) از سپاهیان روم بود که به بردگی محکوم شد یا توسط سپاهیان به اسارت گرفته شد.
بردگان فراری قادر بودند تا گروه سربازان کوچکی که از کاپوآ دنبالشان فرستاده می‌شد را شکست دهند و خود را با سلاح‌هایی که بدست می‌آوردند و نیز سلاح‌های گلادیاتوری خودشان مجهز کنند.منابع مختلف شرح‌های ضد و نقیضی را در مورد چگونگی کارهای آن‌ها درست بعد از فرارشان بیان می‌کنند ولی عمدتا بر این باورند که گروه گلادیاتورهای فراری اطراف کاپوآ را چپاول کردند و تعداد زیادی از بردگان را به گروه خود آوردند و در نهایت تصمیم گرفتند که به جایی که دارای موقعیت دفاعی مناسب در کوه‌های "وسوویوس" بروند.

شکست سپاهیان پریتوری

درگیری‌های نخستین بین سپاهیان رومی و بردگان شورشی کاپوآ تا زمستان ۷۲-۷۳ پیش از میلاد که زمستان را نیز در بر می‌گرفت ادامه داشت.چون شورش‌ها و تجاوزات در "کُمپنیا"(شهری در جنوب ایتالیا که تفرجگاه ثروتمندان و قدرتمندان روم و خانه‌های زیادی هم در آن ساخته شده بود) رخ داد،همین امر باعث شد که خبر این شورش سریعا بگوش مقامات رومی برسد.در ابتدا مقامات فکر می‌کردند که این شورش‌ها موج بزرگی از جرم و جنایت می‌باشد تا اینکه بخواهد شورشی مسلحانه باشد. اما در اواخر همان سال،روم نیروی نظامی خود را تحت فرمان پریتور برای شکست شورشیان اعزام کرد.پریتور رومی بنام گایِس گلابر نیروی ۳ هزار نفری را آماده کرد ولی این نیرو متشکل از سپاهیان نبود بلکه همه شبه نظامی‌هایی بودند که با شتاب و به صورت تصادفی انتخاب شده بودند؛زیرا هنوز این اقدام شورشیان را جنگ تلقی نمی‌کرد و تنها یک تجاوز یا حمله برای سرقت و غارت قلمداد می‌کرد. نیروهای گلابر برده‌ها را در کوه‌های وسوویوس محاصره کردند و تنها راه عبور به پایین کوه را بستند.گلابر که از تسلط بر بردگان خشنود شده بود،تصمیم گرفت صبر کند تا گرسنگی باعث تسلیم شدن نیروهای بردگان شود.از آنجایی که بردگان آموزش‌های نظامی ندیده بودند،نیروهای اسپارتاکوس از ابزارهایی که در اختیار داشتند و هوش و ذکاوتشان در زمان روبارویی با ارتش‌های منظم رومی نهایت استفاده را بردند.در واکنش به محاصره یاران گلابر ،افراد اسپارتاکوس از درخت‌ها و تاک‌هایی که در بالای کوه‌های وسوویوس سبز شده بود صناب و نردبان ساختند و از دره‌ای که درست در رشته کوه مقابل افراد گلابر قرار داشتند پایین آمدند.آنها وسوویوس را دور زدند و به ارتش شبی خون زدند و افراد گلابر نابود کردند. دومین نیروی اعزامی این بار تحت فرماندهی پریتور وارینیوس برای مقابله با اسپارتاکوس اعزام شد.به دلایلی وارینیوس فرماندهی نیروهای خود را به دو زیر دست خود یعنی فوریوس و کسینیوس سپرد.پلوتارک می‌گوید که فوریوس فرماندهی ۲ هزار نفر را بعهده داشت ولی این نیرو نه قدرت ماندن و نه قدرت مقابله را داشت و نه از شبه نظامیان و سپاهیان تشکیل شده بود.بردگان فراری این نیرو را نیز شکست دادند:کسینیوس در این جنگ کشته شد و وارینیوس تا مرز دستگیر شدن رفت و همه تجهیزات آنها به دست بردگان افتاد.با ادامه یافتن این پیروزی‌ها تعداد نفرات زیادی به نیروهای اسپارتاکوس ملحق می‌شوند؛حتی گله داران و چوپانان آن مناطق نیز به او می‌پیوندند و شمار نیروهای اسپارتاکوس به ۷۰ هزار نفر می‌رسد.بردگان فراری کل زمستان ۷۳-۷۲ را به تمرین و تعلیم و مجهز کردن نیروهایشان به سلاح و گسترش قلمرو خود به شهرهای نولا،نوکریا،توری و متاپنتوم پرداختند. پیروزی‌های بردگان در این جنگ‌ها برایشان تبعاتی هم بدنبال داشت.در طول یکی از وقایع یکی از رهبران بردگان(اونومئوس)در طول یکی از جنگها ناپدید می‌شود و دیگر در تاریخ سخنی از او به میان نمی‌آید.

انگیزه بردگان فراری

در پایان سال ۷۳،اسپارتاکوس و کریکسوس فرماندهی گروه بزرگی از مردان مسلح را بعهده داشتند که توانایی هایشان را برای رویارویی با ارتش‌های رومی ثابت کرده بودند.مشخص کردن انگیزه آنها برای اینکه با این گروه قرار است چه کارهایی انجام دهند برای خوانندگان امروزی کار مشکلی است.چون سومین جنگ بردگان نهایتا یک شورش ناموفق بود وهیچ سند دسته اولی برای اهداف و انگیزه‌های آن‌ها موجود نیست و تاریخ نگاران در مورد اهداف جنگ تئوری‌های ضد و نقیضی را بیان کرده‌اند.بیشتر جنگ نگاران امروزی مدعی هستند که این افراد به دو گروه تقسیم شده‌اند.عده‌ای که تحت فرمان اسپارتاکوس بودند و خواستار فرار به سمت رشته کوه‌های آلپ و آزادی بودند و گروهی که تحت فرمان کریکسس بودند و خواهان ماندن در جنوب ایتالیا و ادامه دادن به غارت و چپاول بودند.در اینجا به تفسیر این وقایع می‌پردازیم: فلوروس شهرهایی را که بردگان آن‌ها را غارت کرده‌اند را لیست کرده‌است که توری و متاپنتوم را شامل می‌شود که از نظر جغرافیایی فاصله زیادی با نولا و نوکریا دارد.این‌ها حاکی از وجود دو گروه‌است:نهایتا پابلیکولا به کریکسس و ۳۰ هزار نفر از افرادش که گفته می‌شود از گروه اصلی تحت فرمان اسپارتاکوس جدا شده بودند حمله کرد.پلوتارک هدف اصلی بردگان را غارت ایتالیا عنوان می‌کند و نه فرار کردن به رشته کوه‌های آلپ.اگرچه این جدایی مغایرتی با منابع تاریخی ندارد ولی هیچ مدرک قاطعی برای حمایت از این تئوری موجود نیست. بعضی از داستان‌های تاریخی مثل فیلم "اسپارتاکوس" ساخته "استنلی کوبریک" درسال ۱۹۶۰ اسپارتاکوس را فردی مبارز برای آزادی به تصویر می‌کشد،فردی که می‌جنگد تا جامعه فاسد روم را تغییر دهد و به سنت برده داری رومیان پایان بخشد.اگرچه این تصویر با منابع تاریخی مغایرتی ندارد اما هیچ سند تاریخی ای موجود نیست که نشان دهد هدف بردگان فراری پایان دادن به بردگی در جمهوری روم بوده‌است.حتی هیچ یک از اقدامات اسپارتاکوس بطور مشخص پایان دادن به بردگی را هدف قرار نمی‌دهد.حتی خود تاریخ نگاران قدیمی که خود سال‌ها پس از این وقایع این اتفاقات را ثبت کرده‌اند،بطور قطع از اهداف و انگیزه‌های اسپارتاکوس آگاه نیستند.آپیان و فلوروس اینگونه می‌نویسند که هدف اصلی اسپارتاکوس حمله مستقیم به شهر رم بوده است(اگرچه این نظریه‌ها ممکن است برگرفته از افکار ناشی از ترس رومیان بوده باشد.) حتی اگر هدف اسپارتاکوس حمله مستقیم به رم بوده‌است،حتما دست از این هدفش کشیده‌است.پلوتارک می‌نویسد که اسپارتاکوس صرفا خواهان فرار به سمت شمال و سرزمین گاول(گل) بوده‌است تا مردمانش را به خانه هایشان بازگرداند.

شکست سپاهیان کنسول سیاسی روم

در بهار سال ۷۲ پیش از میلاد،بردگان فراری پناهگاه‌های خود را رها کردند و حرکت به سمت شمال و گل(Gaul) را آغاز کردند.سنای روم که میزان شورش‌ها و شکست نیروهای پریتوری،گلابر و وارینیوس آگاه شده بود،دو سپاه از سپاهیان سنای روم را به فرماندهی پابلیکولا و کلودیانوس اعزام کرد.در ابتدا سپاهیان سنای روم پیروز شدند.گلیوس با ۳۰ هزار نفر از بردگانی که تحت فرمان کریکسس بودند در نزدیکی کوه‌های گارگاروس روبه رو شد و موفق به کشتن دو سوم از بردگان از جمله خود کریکسس شد.در این برهه از تاریخ میان منابع تاریخی اختلافاتی وجود دارد.این اختلافات تا زمان حضور کراسوس در جنگ پا برجاست.دو تن از برجسته ترین تاریخ نگاران ،آپیان و پلوتارک،دو داستان متفاوت را در مورد این جنگ بیان می‌کنند.اما هیچ یک از این دو ناقض هم نیستند بلکه دو داستان مختلف را شرح می‌دهند و جریان‌هایی را که انکار می‌کنند،به زبان خود شرح می‌دهند.

آپیان

گلیوس پس از پیروزی بر کریکسوس به سمت شمال حرکت کرد تا بتواند گروه اصلیه بردگان که تحت فرمان اسپارتاکوس بودند و به سمت گاول حرکت می‌کردند را پیدا کند.ارتش لنتولوس نیز برای بستن راه اسپارتاکوس بکار گرفته شد و کنسول روم امید داشت تا ارتش اسپارتاکوس را بین این دو ارتش گیر بی اندازد.ارتش اسپارتاکوس با سپاه لنتولوس در گیر شد و آنها را شکست داد،سپس برگشت و سپاه گلیوس را نابود کرد و سپاهیان روم مجبور شدند تا با آشفتگی عقب نشینی کنند.آپیان مدعیست که اسپارتاکوس برای انتقام خون کریکسس ۳۰۰ نفر از سربازان رومی را مجبور کرد که تا مرگ مثل گلادیاتورها با هم مبارزه کنند.در ادامه این پیروزی،اسپارتاکوس با همه همراهیانش(۱۲۰ هزار نفر) با سرعت هرچه تمام به سمت شمال حرکت کرد.((او تمامیه ابزار بی مصرف گروه را آتش زد،زندانیانش را کشت و همه دام‌ها را سلاخی کرد تا گروه برای سفر آماده شود.)) سپاهیان شکست خورده کنسول سیاسی روم همزمان که اسپارتاکوس در حال حرکت بسمت شمال بود،به رم بازگشت تا تجدید نیرو کنند.سپاهیان کنسول سیاسی روم بار دیگر با ارتش اسپارتاکوس در منطقه پیچنوم رو به رو شدند و باز هم شکست خوردند.آپیان مدعیست که اسپارتاکوس پس از این جنگ تصمیم خود را مبنی بر حمله به رم منتفی می‌کند.گفته می‌شود که این تصمیم را خود اسپارتاکوس پس از جنگ در منطقه پیچنوم گرفته‌است زیرا او در ارتش خود توان همچین حمله‌ای را نمی‌دید و افرادش هم بطور کامل مسلح نبودند،هنوز هیچ شهری به او ملحق نشده بود و افرادش همه برده،رها شده و اراذل و اوباش بودند.بنابراین دوباره تصمیم گرفت تا به جنوب ایتالیا برگردد.آنها شهر توری را گرفتند و اطرافش را محاصره کردند.خود را مسلح کردند و قلمروی برای خود برپا کردند.آنها از چیزهایی که غارت کرده بودند با بازرگانان تهاتر می‌کردند و در ازا از آنها برنز و آهن می‌خریدند تا سلاح بسازند.

پلوتارک

طبق گفته‌های پلوتارک بعد از نبرد بین گلیوس و مردان کریکسوس(که بقول پلوتارک آلمانی بودند) که در کوه‌های گارگاروس رخ داد،افراد اسپارتاکوس با سپاهی که تحت فرمان لنتولوس بود رو به رو شدند و آنرا شکست دادند و آب،خوراک و تجهیزاتشان را مال خود کردند و مستقیما به سمت شمال ایتالیا حرکت کردند.بعد از این شکست،سنای روم هر دو کنسول سیاسی را از فرماندهی سپاهیانشان ساقط کرد و آنها را به رم فراخواند.پلوتارک هرگز از جنگ میان اسپارتاکوس و سپاه گلیوس حرفی به میان نمی‌آورد و حتی چیزی هم در مورد رویارویی اسپارتاکوس با ارتش ترکیبی کنسول سیاسی روم در منطقه پیچنوم نگفته‌است.بعد از این پلوتارک جزئیات نبردی را توضیح می‌دهد که در آپیان از آن صحبتی نشده‌است.ارتش اسپارتاکوس به حرکت خود به سمت شمال ادامه می‌دهد تا به منطقه‌ای بنام "موتینا"(مودنا امروزی) می‌رسد.در آنجا ارتش رومی متشکل از ۱۰ هزار سرباز به رهبری فرماندار گاول و لانگینوس تلاش می‌کنند تا راه اسپارتاکوس را سد کنند و آنها نیز شکست می‌خورند.پلوتارک توضیح بیشتری درباره وقایع تا اولین رویارویی اسپارتاکوس و کراسوس در بهار سال ۷۱ پیش از میلاد نمی‌دهد.اوحتی فکر حمله به رم و عقب نشینی به شهر توری را که در آپیان شرح داده شده‌است را حذف کرده‌است.اما به این موضوع اشاره کرده‌است که کراسوس ارتش اسپارتاکوس را مجبور به عقب نشینی بسمت جنوب و پیچنوم کرده‌است.این امکان وجود دارد که بردگان شورشی از جنوب به پیچنوم در اوایل سال ۷۱ پیش از میلاد نزدیک شده‌اند و استدلال هم این است که بردگان از موتینا عقب نشینی کرده به سمت جنوب و مرکز ایتالیا در زمستان ۷۲-۷۱ حرکت کرده‌اند.چرا این کار را انجام دهند وقتی دلیلی برای فرار بسمت رشته کوه‌های آلپ(هدف اسپارتاکوس بر مبنای پلوتارک) عنوان نشده‌است.

جنگ تحت فرمان کراسوس(۷۱ سال پیش از میلاد)

اتفاقات اوایل سال ۷۱ پیش از میلاد باعث می‌شود تا مارکوس کراسوس فرماندهی سپاهیان رومی را بدست گیرد و با اسپارتاکوس مواجه شود و بردگان فراری را وادار به عقب نشینی به تنگه "مسینا" کند.پلوتارک مدعیست که این اتفاقات در منطقه پیچنم رخ داده‌است درحالیکه آپیان بر این باور است که اولین رویارویی این دو در منطقه "سَمنیوم" رخ داده‌است.علی رغم این ضد و نقیض‌ها در منابع تاریخ کهن در مورد وقایع سال ۷۲ پیش از میلاد،می‌توان به این نتیجه رسید که اسپارتاکوس و یارانش در اوایل سال ۷۱ در جنوب ایتالیا بوده‌اند.

فرماندهی کراسوس

سنای روم این بار دیگر از پیروزی‌های بی وقفه شورشیان که در حال رخ دادن در ایتالیا بود احساس خطر می‌کند و ماموریت از پای در آوردن شورشیان را به دست مارکوس کراسوس میسپارد.کراسوس به هیچ عنوان با سیاست‌های روم و یا فرماندهی نظامی بیگانه نبود زیرا او فرماندهی ارتشی را که تحت فرمان کورنلیوس سولا در طول جنگ داخلی دوم بین سولا و گروه ماریان در سال ۸۲ پیش از میلاد رخ داده بود بر عهده داشت.او در همان دوران در زمان دیکتاتوری سولا خدمت می‌کرد. به کراسوس مقام فرماندهی ارتش داده شد و فرماندهی ۶ سپاه جدید علاوه بر دو سپاهی که تحت فرمان دو فرمانده پیشین کنسول روم,گلیوس و لنتولوس،بود نیز داده شد.در کل ۴۰ تا ۵۰ هزار سرباز تعلیم دیده را در اختیار او گذاشتند.کراسوس با سربازانش با بی رحمی،شکنجه و انضباط رفتار می‌کرد.او حتی مجازات مرگ را برای سربازانش احیا کرده بود.آپیان در این مورد مطمئن نیست که آیا بعد از به قدرت رسیدن کراسوس،او دوسپاه کنسول روم را به خاطر بزدلی و ترس قتل عام کرده و یا در شکست پیش رو،کل سپاهیانش را کشته‌است.(واقعه‌ای که در آن ۴ هزار نفر سپاهیان اعدام شدند.) پلوتارک به این موضوع اشاره دارد که او ۵۰ نفر از سپاهیان خود که از دوستان او بودند را پس از شکست مومیوس در نخستین رویارویی اسپارتاکوس با کراسوس کشته‌است [۲] .بدون در نظر گرفتن از هر آنچه که حقیقتا اتفاق افتاده‌است،رفتار کراسوس با سپاهیانش ثابت کرد که خود او از دشمن برایشان خطرناک تر است و این امر سپاهیان را ترغیب به پیروزی می‌کرد تا اینکه بخواهند خاطر فرمانده شان را پریشان کنن.

کراسوس و اسپارتاکوس

زمانیکه نیروهای اسپارتاکوس بار دیگر به سمت شمال حرکت کردند،کراسوس هر شش سپاه خود را در مرز آن منطقه بخدمت گرفت.این منطقه طبق پلوتارک در نزدیکی پیچنوم رخ داد که اولین رویارویی کراسوس با اسپارتاکوس بود ولی آپیان به این معتقد است که اولین رویارویی این دو در سمنیوم اتفاق افتاده‌است.کراسوس همچنین دو سپاه دیگر خود را که تحت فرماندهی مومیوس بود را برای حرکت در پشت ارتش اسپارتاکوس اعزام کرد ولی دستور داده بود که با ارتش اسپارتاکوس در گیر نشود.وقتی موقعیت فراهم شد،مومیوس از فرمان سرپیچی کرد به ارتش اسپارتاکوس حمله کرد و متعاقبا شکست خورد.علی رغم این شکست اولیه،کراسوس با اسپارتاکوس درگیر شد و او را شکست داد و حدود ۶ هزار نفر از شورشیان را کشت.این بار در جنگ دیگر ورق برگشته بود.سپاهیان کراسوس در چندین رویارویی پیروز شده بودند و هزاران نفر از بردگان فراری را از پای در آورده بودند.این پیروزی‌ها اسپارتاکوس را وادار به عقب نشینی به سمت جنوب و از لوکنیا به تنگه مسینا کرد.طبق پلوتارک اسپارتاکوس با دزدان دریایی "سیسیل" معامله‌ای کرد تا او و ۲ هزار نفر از افرادش را به "سیسیلی" منتقل کنند تا بتواند بردگان را در آنجا به شورش تحریک و تجدید نیرو کند.اما دزدان دریایی به آنها خیانت می‌کنند و پول‌ها را گرفته بردگان را تنها می‌گذارند. منابع فرعی اینگونه شرح می‌دهند که در کلک‌ها و کشتی سازی‌ها تلاش‌هایی برای فرار شورشیان وجود داشته‌است ولی کراسوس اقدامات نامشخصی را انجام داده که شورشیان را متقاعد کند که هیچ راه فراری برای عبور از سیسیل وجود ندارد و بنابراین تلاش هایشان بی فایده ماند. بعد از این جریان اسپارتاکوس به سمت "رجیوم" عقب نشینی کرد.سپاهیان کراسوس آن‌ها را تعقیب کردند و علاوه بر مبارزات بردگان شورشی توانستند تا استحکاماتی را در منطقه رجیوم بنا کنند.سپاهیان کراسوس بردگان را محاصره و راه آب و خوراک را به رویشان بستند.

رسیدن سپاهیان کمکی و پایان جنگ

در سال ۷۱ نیروهای اسپارتاکوس محاصره سپاهیان کراسوس را شکستند و به کوهستانی در نزدیکی "پِتلیا" عقب نشینی کردند و آخرین وقایع جنگ در آنجا رخ داد. در این زمان سپاهیان پومپی پس از نابود کردن شورشیان کوئینتوس سرتُریوس در "هیسپانیا"(نامی رومی برای "شبه جزیره ایبریان") در حال بازگشت از شمال به سمت ایتالیا بودند.منابع تاریخ بر سر این موضوع اختلاف نظر دارند که آیا کراسوس درخواست تجدید نیرو کرده‌است یا سنای روم از بازگشت سپاهیان پومپی نهایت استفاده را برده‌است.ولی به سپاهیان پومپی فرمان دادند که از رم گذر کرده و برای کمک به کراسوس به جنوب حرکت کنند.سنای روم نیز نیروی تازه نفسی را تحت فرماندهی لوکولوس اعزام کرد.با حرکت سپاهیان پومپی از شمال و رسیدن نیروهای لوکولوس به منطقه "بروندیسویوم"،کراسوس به این موضوع پی برد که اگر خود به تنهایی نتواند به سرعت یورش بردگان را نابود کند همه اعتبارات جنگی از آن ژنرال‌هایی خواهد شد که با نیروهای کمکی از راه رسیده بودند.این موضوع باعث شد تا او نیروهای خود را تحریک به پایان دادن هرچه سریعتر جنگ کند. اسپارتاکوس پس از شنیدن خبر نزدیک شدن سپاهیان پومپی تلاش کرد تا با کراسوس به توافق برسد و پیش از رسیدن نیروهای کمکی روم،به جنگ پایان دهد.زمانیکه کراسوس پیشنهاد را رد کرد،بخشی از نیروهای اسپارتاکوس از او جدا شدند و به کوهستان‌های غرب "پتلیا"(استرونگلی امروزی) در "بروتیوم" گریختند.نیروهای کراسوس آنها را تعقیب کردند.سپاهیان موفق شدند تا کل نیروهایی که به فرماندهی گنکس و کاستوس از ارتش اسپارتاکوس جدا شده بودند را گیر انداخته و ۱۲۳۰۰ نفر را قتل عام کنند[۳]. اما سپاهیان کراسوس نیز متحمل شکست‌هایی شدند.ارتش بردگان با نیروهای تحت فرمان کوئینکتیوس و سروفا روبه رو شدند و آنها را نابود کردند.ارتش بردگان شورشی متشکل از سربازان حرفه‌ای و تعلیم دیده نبود و به همین دلیل آن‌ها تا حدی قادر به ایستادگی بودند.ارتش بردگان خواهان فرار از میدان جنگ نبود و باز عده‌ای از آنان از گروه اصلی جدا شدند تا به طور مستقل حملات خود را به نیروهای در حال نزدیک شدن کراسوس تحمیل کنند. اسپارتاکوس وقتی دید که نظم ارتشش به هم خورده،کل نیروهایش را برگرداند تا با کل قوا به سپاهیان در حال نزدیک شدن حمله ور شود.نیروهای اسپارتاکوس در آخرین ایستادگیشان به طور کامل شکست خوردند و شمار بسیاری زیادی از آنها در میدان جنگ کشته شدند.سرنوشت اسپارتاکوس بدلیل اینکه جسدش هرگز پیدا نشد،در نهایت نا معلوم ماند.ولی بگفته بیشتر تاریخ نگاران او نیز همراه یارانش در جنگ کشته شده‌است[۴] .

پیامدهای پس از جنگ

اگرچه سپاهیان پومپی هرگز بطور مستقیم با ارتش اسپارتاکوس درگیر نشدند،اما توانستند ۵ هزار نفر از شورشیانی که از میدان جنگ فرار کرده بودند را پیدا و قتل عام کنند.بعد از این عمل،پومپی نامه‌ای به سنای روم فرستاد و در نامه عنوان کرد که این کراسوس بود که در جنگی آشکار کار شورشیان را یکسره کرد،اما این خود او بوده که به جنگ پایان داده‌است.به همین دلیل او ادعای اعتبارات جنگی فراوانی داشت و با این کارش آتش دشمنی کراسوس را نسبت به خود بر افروخت. درحالیکه بیشتر بردگان شورشی در میدان جنگ کشته شدند،ولی سپاهیان کراسوس ۶ هزار نفر از نجات یافتگان را دستگیر کردند و به گفته آپیان به نشانه عبرت بقیه،آن‌ها را در طول مسیر کاپوآ تا رم به صیلب کشیدند. .سومین جنگ بردگان آخرین سری از جنگ بردگان علیه روم بود و رومیان دیگر هرگز چنین شورش‌هایی را به خود ندیند.

منابع

جستارهای وابسته


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:21 توسط arian |
اساطیر روم  <-PostCategory-> 

اساطیر روم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
رموس و رمولوس، لوپرکال، تیبر و پالاتین، بر روی یک طرح برجسته نقش شده بر یک ستون، مربوط به دوران تراژان

اساطیر روم، به مجموعه ای از روایات سنتی اطلاق می شود که در اصل به افسانههای سرچشمه گرفته از رم باستان و سیستم مذهبی این سرزمین، ارتباط دارند و به همان شیوه در ادبیات و هنرهای تجسمی رومیان تجلی یافته اند. «اساطیر روم» همچنین ممکن است به مطالعات مدرنی اشاره داشته باشد که ضمن پرداختن به موارد پیش گفته، موضوعات مرتبط و مشابه آن را، در هنر و ادبیات سایر فرهنگ‌ها در هر دوره، نشان بدهند.

مطالعۀ پیرامون اسطوره‌های روم، بخاطر تأثیرگذاری و نفوذ اولیۀ دین و مذهب یونانی [و خدایان و اساطیر یونان]، بر تمدن شبه جزیره ایتالیا، در طی دوران ماقبل تاریخی رم، ممکن است تا حدودی پیچیده به نظر برسد. این پیچیدگی، بعدها و با تقلید آگاهانه و عمدی نویسندگان رومی از الگو و مدل ادبی یونانی، به اوج خود رسید و این نویسندگان روایات مربوط به خدایان یونانی را از اساطیر یونان وام گرفتند و آنان را به عنوان همتایان رمی اساطیر یونان، در پانتئون خدایان سرزمین خود قرار دادند.(در این مورد به: نگاه کنید). اسطوره‌های و افسانه‌های رومی در دوران‌های نخست، با مذهب اتروسکی‌ها نیز، ارتباطی پویا داشته اند، که البته این ارتباط در مقایسه با ارتباط موجود میان اساطیر روم با اساطیر یونان، کمتر مستند می باشد.

شرح

اسطوره شناسی رُمی در مقایسه با علم الاساطیر یونانی با آن غنای افسون کننده و افسانه‌های جذاب و دلکش، چیزی نیست جز پیکره ای نحیف و نمایشی ضعیف. این تناقض، از آنجا نمود بیشتری پیدا می کند که ادبیات منظوم و دین رمی، در فضایی رشد و تکامل پیدا کرد که از فرهنگ و تمدن یونانی اشباع شده بود و در نگاه اول، به نظر می رسد که رمی‌ها فقط توانسته اند آنچه از جهان یونانی به ارث مانده بود را بگیرند و به ناحق به خود نسبت دهند و جالب اینکه حتی همین قدر هم با خام دستی و ناهنجاری انجام شده است.

بدین ترتیب، خدایان رمی، دست کم در دوران کلاسیک، صرفا همان خدایان یونانی با نامهایی متفاوت هستند. از جمله: زئوس به ژوپیتر تبدیل شده، هرا، ژونو خوانده شده آرس یونانی، در روم مارس نام گرفته] و به همین ترتیب برای همۀ المپی‌ها نامی رمی فرض شده است.

شاعران رمی آزادانه هر کاری که دلشان می خواست با اساطیر سنتی می کردند و مجسمه سازان و نقاشان رمی، با یونان و مشرق زمین رقابت و چشم و هم چشمی کرده و از روی الگوهای نمونه خدایان که از قرون دوم و سوم قبل از میلاد، به طور سنتی مشخص و تثبیت شده بود، تقلید و الگوبرداری می کردند. صحنه‌های افسانه ای از حماسه‌ها و تراژدی‌های یونانی به همان ترتیب بازسازی می شد. بنابراین در رابطه با تبیین و تعریف آنچه واقعا متعلق به علم الاساطیر رومی است، با مشکلات زیادی مواجه هستیم و فقط همین اواخر بود که برخی پژوهشگران قانع و راضی شدند که اعلام کنند هیچگونه علم الاساطیر اصیل ملی در رم وجود نداشته است و کشورگشایان رومی فقط ابداعات و ثمره نبوغ اقوامی را که تحت سلطه خود در می آوردند، ضبط کرده و به خود اختصاص می دادند.

تطبیق خدایان رمی با خدایان یونانی

مرد خدایان رومی، با مردخدایان یونانی، چنین مطابقت داشتند:

خدابانوان رومی، با خدابانوان یونانی، چنین مطابق بودند:


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:19 توسط arian |
روم باستان  <-PostCategory-> 

شیوه زندگی رومیان

حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل می‌شد. یک شبکه از راهها سرزمین‌های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌کرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌کرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.

در دنیای رومی ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی می‌کردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی‌ها اعطا شد. تا پیش از ۲۱۲ قبل از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی می‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمی‌شد.

خرابه‌های امپراتوری رومیان باستان

نظم اجتماعی روم

جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم‌بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیازترین و قدرتمندترین شهروندان رومی، اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده‌های سیاست‌مداران انتخاب می‌شدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده‌های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت می‌کردند.

توده مردم

بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب می‌شدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را بدست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی و مشاغل دولتی، را بدست بیاورند.

 

بردگان

در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سخت‌ترین و کم اهمیت‌ترین کارها را انجام می‌دادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده می‌کردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقه‌های مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار می‌کرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی تدریس می‌کرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را بدست آوردند.

 

زبان

زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمی‌کند، آنرا «زبان مرده» می‌نامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی - فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شده‌اند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شده‌اند.

 

خانه‌های رومی

رومیان ثروتمند در خانه‌های بزرگ و وسیع شهری زندگی می‌کردند. درشهر پمپی به این خانه ها (ویلا)می گفتد.از بیرون جلوه این خانه‌ها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نرده‌ای داشتند که مانع ورود دزدان می‌شد.

امپراتوری روم

از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومی‌ها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون‌های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل می‌شد.

در سال ۲۷ قبل از میلاد اکتاویان (۶۳ قبل از میلاد - ۲۴ میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم می‌شود. اگوستوس، که به مدت ۴۰ سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود به‌عنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی می‌داد و آنها را گارد پراتور می‌نامید.

سنای روم

کالیگولا

اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (۱۲ - ۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین‌های سربازی کوچکی به پا می‌کرد.

 

امپراتور دیوانه

بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (۶۹ - ۱۰۴ میلادی) ثبت شده‌است، توضیح می‌دهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعداً او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال ۴۱ میلادی، او را به قتل رسانند.

 

نرون

آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (۳۷ - ۶۸ میلادی) بود. در سال ۵۴ میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (۱۵ - ۵۹ میلادی)، شوهر دوم خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (۱۰ قبل از میلاد تا ۵۴ میلادی) بود. در نتیجه پسر ۱۷ ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافت‌های وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!

رم در آتش

در سال ۶۴ میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده‌است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال ۶۸ میلادی، خود کشی کند.

 

مجسمهٔ رومی

سال چهار امپراتور

در سال بعد از مرگ نرون، ۴ امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی به نام گالبا (۳ قبل از میلاد تا ۶۹ میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا به‌وسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (۳۲ - ۶۹ میلادی)، (حاکم استان رومی اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (۱۵ - ۶۹ میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (۹ - ۷۹ میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.

 

انتخابات جانشین

وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب می‌کرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی در آن اجرا می‌شد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (۳۹ - ۸۱ میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.

 

امپراتوری استانی

در قرن دوم میلادی، خانواده‌های حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استان‌های رومی شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استان‌های درون امپراتوری روم، انتخاب می‌شدند.

 

تراجان

امپراتور تراجان (۵۳ - ۱۱۷ میلادی) در یکی از استان‌های روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن می‌گرفت. این ستونها به‌وسیله مجسمه‌هایی که پیروزیهای معروف او را نشان می‌دادند، تزئین شده بودند.

 

هادریان

پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ - ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استان‌های مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله می‌کردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی مانده‌اند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسان تر می‌کرد.

لژیونر رومی

ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل می‌شد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او می‌توانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل می‌کرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت می‌کرد، و در عین حال به او امکان می‌داد که به آسانی حرکت کند.

واحد ارتش

«قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی که در سال ۳۴۰ قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل ۱۰۰ سرباز می‌شد. وقتی فرمانده نظامی رومی، کابوس ماریوس (۱۵۷ - ۸۶ قبل از میلاد) ارتش روم را در سال ۱۰۰ قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به۸۰ نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان می‌شد که یک گروه کوچک‌تر، آسان تر کنترل می‌شد.


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:17 توسط arian |
روم باستان  <-PostCategory-> 

شیوه زندگی رومیان

حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل می‌شد. یک شبکه از راهها سرزمین‌های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌کرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌کرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.

در دنیای رومی ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی می‌کردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی‌ها اعطا شد. تا پیش از ۲۱۲ قبل از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی می‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمی‌شد.

خرابه‌های امپراتوری رومیان باستان

نظم اجتماعی روم

جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم‌بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیازترین و قدرتمندترین شهروندان رومی، اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده‌های سیاست‌مداران انتخاب می‌شدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده‌های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت می‌کردند.

توده مردم

بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب می‌شدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را بدست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی و مشاغل دولتی، را بدست بیاورند.

 

بردگان

در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سخت‌ترین و کم اهمیت‌ترین کارها را انجام می‌دادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده می‌کردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقه‌های مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار می‌کرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی تدریس می‌کرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را بدست آوردند.

 

زبان

زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمی‌کند، آنرا «زبان مرده» می‌نامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی - فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شده‌اند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شده‌اند.

 

خانه‌های رومی

رومیان ثروتمند در خانه‌های بزرگ و وسیع شهری زندگی می‌کردند. درشهر پمپی به این خانه ها (ویلا)می گفتد.از بیرون جلوه این خانه‌ها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نرده‌ای داشتند که مانع ورود دزدان می‌شد.

امپراتوری روم

از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومی‌ها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون‌های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل می‌شد.

در سال ۲۷ قبل از میلاد اکتاویان (۶۳ قبل از میلاد - ۲۴ میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم می‌شود. اگوستوس، که به مدت ۴۰ سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود به‌عنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی می‌داد و آنها را گارد پراتور می‌نامید.

سنای روم

کالیگولا

اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (۱۲ - ۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین‌های سربازی کوچکی به پا می‌کرد.

 

امپراتور دیوانه

بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (۶۹ - ۱۰۴ میلادی) ثبت شده‌است، توضیح می‌دهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعداً او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال ۴۱ میلادی، او را به قتل رسانند.

 

نرون

آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (۳۷ - ۶۸ میلادی) بود. در سال ۵۴ میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (۱۵ - ۵۹ میلادی)، شوهر دوم خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (۱۰ قبل از میلاد تا ۵۴ میلادی) بود. در نتیجه پسر ۱۷ ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافت‌های وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!

رم در آتش

در سال ۶۴ میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده‌است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال ۶۸ میلادی، خود کشی کند.

 

مجسمهٔ رومی

سال چهار امپراتور

در سال بعد از مرگ نرون، ۴ امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی به نام گالبا (۳ قبل از میلاد تا ۶۹ میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا به‌وسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (۳۲ - ۶۹ میلادی)، (حاکم استان رومی اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (۱۵ - ۶۹ میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (۹ - ۷۹ میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.

 

انتخابات جانشین

وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب می‌کرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی در آن اجرا می‌شد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (۳۹ - ۸۱ میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.

 

امپراتوری استانی

در قرن دوم میلادی، خانواده‌های حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استان‌های رومی شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استان‌های درون امپراتوری روم، انتخاب می‌شدند.

 

تراجان

امپراتور تراجان (۵۳ - ۱۱۷ میلادی) در یکی از استان‌های روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن می‌گرفت. این ستونها به‌وسیله مجسمه‌هایی که پیروزیهای معروف او را نشان می‌دادند، تزئین شده بودند.

 

هادریان

پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ - ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استان‌های مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله می‌کردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی مانده‌اند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسان تر می‌کرد.

لژیونر رومی

ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل می‌شد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او می‌توانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل می‌کرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت می‌کرد، و در عین حال به او امکان می‌داد که به آسانی حرکت کند.

واحد ارتش

«قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی که در سال ۳۴۰ قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل ۱۰۰ سرباز می‌شد. وقتی فرمانده نظامی رومی، کابوس ماریوس (۱۵۷ - ۸۶ قبل از میلاد) ارتش روم را در سال ۱۰۰ قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به۸۰ نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان می‌شد که یک گروه کوچک‌تر، آسان تر کنترل می‌شد.


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:15 توسط arian |
نکات مهم روم شرقی  <-PostCategory-> 

 

Βασιλεία Ῥωμαίων, Ῥωμανία
امپراتوری روم شرقی
  ۳۹۵–۱۴۵۳  
پرچم نشان نظامی
جایگاه پروس باختری در قلمرو پادشاهی آلمان
پایتخت کنستانتینوپول
زبان‌(ها) یونانی قرون وسطی, لاتین
دولت اُتُوکراسی
امپراتور کنستانتین یکم (اولین)
  کنستانتین یازدهم (آخرین)
قانونگذار سنای روم شرقی
تاریخچه  
 - تأسیس ۳۹۵
 - مرگ تئودئوس اول ۱۷ ژانویه ۳۹۵
 - انقراض ۲۹ مه ۱۴۵۳
جمعیت
 - حدود 565 ۲۶٬۰۰۰٬۰۰۰ 
 -  حدود 780 ۷٬۰۰۰٬۰۰۰ 
 -  حدود 1025 ۱۲٬۰۰۰٬۰۰۰ 
 -  حدود 1143 ۱۰٬۰۰۰٬۰۰۰ 
 -  حدود 1282 ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ 

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:14 توسط arian |
روم شرقی  <-PostCategory-> 

بنیانگذار امپراتوری بیزانس (امپراتوری هزار ساله روم شرقی) کنستانتین یکم است.

روم اشاره به سرزمین‌هایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود.

در روزگار کنستانتین، رومیان پس از چندین شکست سخت در جنگ با ایران؛ برای اداره و تدبیر جنگ‌های ایران و روم و نیز مشکلات و علاقه‌مندی‌هایی که در شام داشتند، پایتخت امپراتوری را از رم به دهکدهٔ بیزانتیوم در کنارِ تنگهٔ بسفر منتقل کردند. این شهر بعدها به نام کنستانتین، کنستانتینوپول(قسطنطنیه) نامیده شد. پس از چندی تئودئوس اول امپراتور روم دو نیمه شدن امپراتوری به دو قسمت شرقی و غربی را در سالِ ۳۹۵ پس از میلاد صورت داد.

نیمه شرقی به آرکادیوس پسر بزرگتر او و نیمه غربی به هونوریوس پسر کوچکتر رسید.

دو نیمه شدن امپراتوریِ روم موجب دو نیمه شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیت اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهنگ یونانی و کلیسای اورتودوکس شد و خط یونانی و سیریلیک خط رسمی دولت گردید.

تقسیم امپراتوری

در سال ۳۶۴ میلادی امپراتور والنتینیان یکم ، امپراتور روم را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد. اینک به جای یک امپراتور واحد، دو امپراتور مشترکا فرمان می‌راندند. والنتینیان یکم در غرب و برادرش والنس در شرق. قسطنطنیه پایتخت نیمه شرقی و میلان پایتخت نیمه غربی بود. بعداً بندر راونا در ساحل دریای آدریاتیک پایتخت نیمه غربی شد. این تقسیم بندی راه حلی عملی برای مشکلات اداره قلمرو بسیار گسترده امپراتوری روم بود. در این زمان امپراتوری قلمرو را در بر می‌گرفت که از اقیانوس اطلس در غرب تا دریای سرخ در شرق امتداد داشت.

شـــرق و غـــرب

نقشه تغییر مرزهای امپراتوری روم شرقی

والنتینیان یکم بین بخش‌های یونانی زبان و لاتین زبان امپراتوری خط فاصلی رسم کرد. بخش شرقی شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، خاور نزدیک و مصر را سرپرستی می‌کرد . در حالی که بخش غربی بر ایتالیا، اسپانیا، گل، تقریبا برابر با فرانسه امروزی، بریتانیا و نیمه غربی و آفریقای شمالی کنترل داشت.

دین رسمی هر دو بخش امپراتوری مسیحیت بود و اکثر مسیحیان عضو کلیسای کاتولیک بودند. امپراتوران ریاست کلیسا را بر عهده داشتند. هر چند در هر دو بخش شرقی و غربی، امپراتوران در نهایت پاپ، اسقف رم، را رهبر کلیسا می‌دانستند. این شکاف برای نیمه غربی امپراتوری روم خوب نبود، چون در مقایسه با همتای شرقی اش از جمعیت و ثروت کم تری برخوردار بود. همچنین قلمرو بخش غربی بر خلاف بخش شرقی در منطقه‌ای به هم چسبیده نبود و از این رو فرمانروایی بر آن آسان نبود.

چنان که تاریخدان دیوید نیکولاس می‌نویسد :

تراکم جمعیت و ... ثروت در شرق بسیار بیشتر از غرب بود که باعث می‌شد تامین حکومت امپراتوری با دشواری کم تری همراه باشد و فرمانروایی بر امپراتوری روم شرقی، که مرکز ثقلش آسیای صغیر و پایتختش در وسط واقع شده بود، آسان تر بود.

دشمنان امپراتوری

تهدیدات خارجی مشکلات امپراتوری را سخت تر می‌کرد. در خاور نزدیک، تهاجم امپراتوری ایران (امپراتوری اشکانی و پس از اشکانیان امپراتوری ساسانی) باعث یک رشته جنگ‌ها با رومیان شد که خونریزی زیادی را به بار آورد اما در توازن قدرت بین دو امپراتوری در مجموع تغییر چندانی ایجاد نکرد. دومین تهدید از جانب قبایل درنده خوی ژرمن متوجه امپراتوری بود. ژرمن‌ها در شمال دانوب زندگی می‌کردند که مرز شمالی امپراتوری در شرق بود. این بربرهای جنگ طلب پیوسته نواحی مرزی را مورد حمله قرار می‌دادند. هر از گاهی، سپاهیان رومی از دانوب عبور می‌کردند و با نیروهای ژرمن درگیر نبردهای منظم می‌شدند. تا اواخر قرن چهارم، امپراتوری روم این درگیری ها، همچنین قبایل گسترده ژرمن را به ناحیه شمال دانوب محدود نگه می‌داشت. در اواخر قرن هفتم میلادی اعراب مسلمان به فرماندهی عمر بن خطاب برای گرفتن انتقام شکست غزوه موته به مرزهای امپراتوری حمله و مصر و شام را اشغال کردند و پس از آن اعراب مسلمان به دشمنی خطرناک برای امپراتوری بیزانس محسوب می شد و رشته جنگ هایی میان اعراب و بیزانسی‌ها صورت گرفت.

مهاجران ژرمن

اما حکومت امپراتوری با ورود افراد یا گروه‌های کوچک خانوادگی از قلمرو ژرمن‌ها به داخل امپراتوری مخالفتی نداشت. این تازه واردان که شمارشان اندک بود، تهدیدی متوجه امنیت امپراتوری نمی‌کردند.

جامعهٔ بیزانسی

امپراتوری بیزانس، جامعه‌ای پیچیده و خوب سازمان یافته بود که یک دستگاه دیوانی چند لایه بر آن حکومت می‌کرد. هم ساختار اجتماعی و هم حکومت، مطابق الگوی رومی بنا شده بود.چنان که تاریخ دان استیفن رانسینمان می نویسد کمتردولت هایی بوده اند که به شیوه ای چنین سازمان یافته باشند...این سازمان دهی کار اگاهانه و سنجیده یک نفریامحصول یک زمان خاص نبود...بلکه میراث گذشته روم بود.هرچنددرطی قرن ها پیوسته جرح و تعدیل و تکمیل شده بودتا پاسخگوی مقتضیات متغیر باشد

امپراتور، مشاوران امپراتور و دیوانسالاران

همچنان که در امپراتوری روم امپراتور در رأس حکومت و جامعه قرار داشت، فرمانروای بیزانس که باسیلئوس ( واژه یونانی به معنای پادشاه ) نیز خوانده می‌شد، قدرتمندترین فرد در امپراتوری بود. فرامین او خودبخود تبدیل به قانون می‌شد و هیچ کس در امپراتوری نمی‌توانست این قوانین را تغییر دهد. کسانی که مستقیما با امپراتور سر وکار داشتند باید مطابق قوانین بسیار سفت و سختی رفتار می‌کردند. تشریفات بارگاه امپراتوری چنان پیچیده بود که چندین کتاب درباره آن نوشته شد.

زیور آلات و زندگی تجملاتی امپــراتور

امپراتور یک سربند یا یک تاج طلایی مزین به جواهرات بر سر داشت. این زیورآلات و ردای ارغوانی اش تنها به او تعلق داشت و پیراهن بزرگ ابریشمی اش با نقوش اژدهای طلایی گلدوزی شده بود. تختش از طـلای حجیـم بود و دو استری که ارابه او را می کشیدند، کاملاً سفید بوده و سرتاپایشان از طلا می درخشید. ارابـه امپراتور هم از طلای ناب بود. در برابر تخت امپراتور درختی قرار داشت، ساخته شده از بُـرنـز با پوشـش طـلا، که شاخه هایش پر از پرندگانی بود که آنها هم از برنز مطلا ساخته شده بودند. خود تخت هم بسیار بزرگ بود و شیـرهایی از آن نگهبانی می کردند که از برنز یا چوب با پوشش طلا ساخته شده بودند.

ارتش بیـزانس

ارتش، پشتیبان اقدامات امپراتور و حکومت بیزانس بود. سپاه (نیروی زمینی) مهم‌ترین بخش ارتش بیزانس و دلیل کسب موفقیت آن در نبرد، آموزش و تجهیز دقیق افراد آن بود. پیاده نظام به شمشیر پولادین خوش ساخت، نیزه و تیر و کمان و سواره نظام به زوبین و کمان قوی مسلح بود. بزرگ‌ترین سپاه، سپاه ۱۲۰ هزار نفری امپراتور نام داشت. در رده بعد از امپراتور، شــش ســردار کـُـل قرار داشتند که هر کدام مسئول یک منطقهٔ نظامی امپراتوری بودند. کنستانتینوپول (استانبول) تا سال ۱۴۵۳ پایتخت امپراتوری روم شرقی محسوب می‌شد. حاکمان امپراتوری روم شرقی همیشه بر این مطلب تاکید داشتند که دولت بیزانس (دولت روم شرقی) دولتی است شرقی ولی این دیدگاه فقط برای مردم ساکن اروپا درست و برای ساکنان امپراتوری ساسانی یا هندیان، بیزانس یک دولت غربی محسوب می شد. امپراتوری روم شرقی بر کشورهای لبنان و سوریه و فلسطین و مصر نیز تسلط داشت.

اشـرافـیـت

در امپراتوری بیزانس ثروت در دست عده اندکی انباشته بود که غالباً دارای مقام‌های حکومتی بودند.

نیـروی دریایی بیزانس

نیروی دریایی بیزانس به مراتب کوچکتر از نیروی زمینی بود و تنها یک دریاسالار داشت که به امپراتور گزارش می داد. نیروی دریایی به ناوگان‌های جنگی تقسیم می شد و هر کشتی یکصد تا سیصد سرباز را دربر می گرفت. نیروی دریایی بیزانس یکی از نخستین سلاح‌های سری در نبرد، آتش افکن یونانی، را در اختیار داشت. در آتش افکن، نفت به درون سرشیرهای برنزی که در کشتی‌های جنگی نصب می شده پمپاژ و سپس از روی آب به طرف کشتی‌های دشمن پرتاب می شده و آنها را به آتش می کشیده است.

قسطنطنیه

قسطنطنیه در جای شهر باستانی بیزانتیوم ساخته شد و شبه جزیره سه گوشی را زیر پوشش داشت که از سه طرف با آب محصور بود و تنها طرف غرب، گردن شبه جزیره خشکی بود و در آن سو قسطنطنیه دیواری داشت که از آن در برابر حملات دشمنان محافظت می‌کرد. تاریخدان ویل دورانت اظهار می‌دارد که در ظرف یک قرن از زمان بنای قسطنطنیه : این شهر دارای تقریبا یک میلیون جمعیت بود. یک سند رسمی از پنج کاخ سلطنتی، شش کاخ برای بانوان درباری، سه کاخ برای مقامات عالی، ۴۳۳۸ عمارت اعیانی، ۳۲۲ خیابان نام برد، که باید به آن‌ها یک هزار مغازه، صد محل تفریحی، کلیساهای مجلل و بسیار خوش تزئین، و میدان‌های باشکوه را افزود.

سـقـوط

در سال ۱۴۵۳ میلادی، ترک‌های عثمانی که تازه قدرت یافته بودند و تصمیم به ساختن امپراتوری عثمانی داشتند به طرف قسطنطنیه به حرکت در آمدند.سلطان عثمانی، محمد دوم، می خواست به این تنها سنگر مقاومت در برابر فرمانروایی ترک‌ها، خاتمه دهد. امپراتور بیزانس، کنستانتین یازدهم بود که در سال ۱۴۴۹ بر تخت نشست. ترک‌ها برای بیش از یک ماه، شهر را با پیاده نظام، توپ‌ها و کشتی‌ها محاصره کردند. سرانجام، در ۲۹ مه سال ۱۴۵۳، سلطان محمد فاتح حمله‌ای همه جانبه را آغاز کرد و ترک‌ها از سه طرف به شهر حمله کردند. نبرد ساعت‌ها به شدت ادامه یافت اما سرانجام، ترک‌ها آن قدر نردبان آوردند که از دیوارهای شهر بالا بروند و به اندازهٔ کافی سرباز وارد شهر کردند که اوضاع را به نفع خود تغییر دهند. هزاران نفر، از جمله کنستانتین یازدهم، در این نبرد کشته شدند. شهر کنستانتینوپول پس از تصرف توسط نیروهای عثمانی استانبول (قرائت سنتی ترکی: اسلام بول) که به فارسی مرکز اسلام میشود، خوانده شد.

منابع

پیوند


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:13 توسط arian |
نکات مهم روم  <-PostCategory-> 
رومانی
Romania
رومانی
پرچم نشان
سرود ملی«Deşteaptă-te, române!»
پایتخت شهر بخارست
شرقی′۰۶°۲۶ شمالی′۲۵°۴۴
بزرگترین شهر بخارست
زبان رسمی رومانیایی
نوع حکومت Unitary
Semi-presidential
republic
نام حاکمان 
*رئیس جمهور
نخست وزیر

ترایان باشسکو
کالین پوپسکو (CDU) 
مساحت
 -  مساحت ۲۳٨٬۳۹۱کیلومتر مربع (٨۲ام)
 -  آب‌ها (٪) ۳
جمعیت
 -  سرشماری ۲۲٬۲۴۶٬٨۶۲ 
(۵۰ام)
 -  تراکم جمعیت ۹۳‎/km۲‏ (۱۰۴ام)
تولید ناخالص داخلی (تخمین ۲۰۰۸)  
 -  مجموع ۲۷۲,۸۸۱ بیلیون دلار (۴۱ام)
 -  سرانه ۹,۹۵۳.۳۳ دلار (۶۴ام)
شاخص توسعه انسانی (۲۰۰۶) ۰.۸۲۵ (بالا) (۶۲)
واحد پول لئو (RON)
منطقه زمانی EET (ساعت جهانی+2)
 -  تابستانی (DST) DST (ساعت جهانی)
دامنه اینترنتی .ro
پیش‌شماره تلفنی +۴۰+

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:12 توسط arian |
رومانی  <-PostCategory-> 

رومانی (به رومانیایی România) کشوری است در جنوب شرقی اروپا. پایتخت آن بخارست است. رومانی از غرب با مجارستان و صربستان، از شمال شرقی و شرق با مولداوی و اوکراین و از جنوب با بلغارستان همسایه است.

رومانی با داشتن مساحت ۲۳۸،۴۰۰ کلیومتر مربع نهمین کشور اتحادیه اروپا از نظر مساحت است و همچنین با داشتن ۱۹ میلیون جمعیت هفتمین کشور اتحادیه اروپا از نظر جمعیت است.[۱]

تاریخ

در سال ۵۱۳ پ.م. داریوش بزرگ، شاهنشاه ایرانی، طی لشکرکشی‌اش برضد اسکیت‌ها، در جنوب رود دانوب، کنفدراسیون ایلی گت‌ها را شکست داد. (هرودوت فصل چهار ۹۳). بیش از پانصد سال بعد گت‌ها بدست تراژان امپراتور روم شکست خوردند و هسته اصلی پادشاهی ایشان به عنوان استان رومی داچیا نامیده شد.

داچیا شکل اولیه کشوری بود که بعدها رومانی نام گرفت.

در سال ۱۸۵۹ میلادی با اتّحاد بخش ولاشکا و مولداوی، کشوری به نام رومانی ایجاد شد، نام واژهٔ رومانی از سال ۱۸۶۲ متداول گشت. رومانی تا کنگرهٔ برلین در سال ۱۸۷۸ تقریباً تحت نظارت ترکان عثمانی بود ولی در همان سال استقلال کامل را کسب کرد. رومانی در اواخر سدة هجده در نتیجه دغدغه‌های فرهنگی و زبانی، مبارزه برای کسب هویت و آزادی ملی را با دست زدن به تأسیس جنبشی فرهنگی به نام «مدرسه ترانسیلوانیا» آغازکرد . انتلکتویل‌ها برای بیداری ملی مردم، از فرهنگ و زبان نهایت استفاده را بردند . این مدرسه برای رشد یک زبانِ ادبیِ رومانی شمول استفاده از الفبای لاتین بجای سریلیک و همین طور خلق گرامر جدید کوشش کرد . از سال ۱۸۴۰ تا سال ۱۸۵۰ میلادی، جنبشی به نام «روح فرانسه» فرهنگ رومانی را معطوف فرهنگ غربی ساخت. فئودالیسم در سال ۱۸۶۴ لغو شد و مدارس ابتدایی و دانشگاهها ایجاد و گسترش یافتند.

سرزمینی که امروزه بنام رومانی معروف است ابتدا داچیا نامیده می‌شد. عمده ساکنان آن از منطقه تراچ در یونان بودند که یونانیها آنها را بنام گتای می‌شناختند. بین سالهای ۱۰۱ تا ۱۰۶ میلادی سرزمین داچیا توسط ترایان، امپراطور روم، فتح و تبدیل به یکی از استانهای این امپراطوری شد. در سال ۲۷۰ میلادی امپراطوری روم نیروهای خود را از داچیا عقب کشید اما تعدادی از رومیها ترجیح دادند در این منطقه بمانند، لذا تحت نفوذ رومیها مردم داچیا زبان لاتین را انتخاب کردند . در طی هزار سال پس از آن این منطقه مورد هجوم هونها، اسلاوها و بلغارها قرار گرفت. اسلاوها در قرن چهارم مسیحیت را به این منطقه آوردند و با اقامت در رومانی و مبادرت به ازدواج با ساکنان داچیا موازنه نژادی قبلی در داچیا را متحول نمودند. بتدریج اسلاوها تبدیل به یک گروه نژادی قوی شده و به ولاحها معروف شدند. در قرن نهم میلادی بلغارها ساختار شرقی مذهب ارتدوکس را در این منطقه رواج دادند.

در سال ۱۰۰۳ میلادی شاه اشتفان اول از مجارستان کنترل خود را براغلب بخشهای ترانسیلوانیا (مناطق مرکزی و شمالغرب فعلی رومانی) اعمال نمود و در قرن 13 مجارستان ساکسونها و قبائلی از آلمانیها را به این منطقه انتقال داد تا نفوذ و کنترل خود بر آنجا را مستحکم نماید. در اواسط قرن 13 تحت فشار مجارها تعداد زیادی از ولاحهای ساکن ترانسیلوانیا به مناطق جنوبی و شرقی کوههای کارپات مهاجرت نموده و در آنجا استان والاچیا و سپس استان ملداویا را ایجاد کردند که توسط شاهان محلی و تحت نفوذ مجارستان و بعضا لهستان اداره می‌شدند. در قرن 15 عثمانی حمله خود به منطقه والاچیا را آغاز نموده و این ناحیه را تحت کنترل خود درآورد اما این کنترل تا سال ۱۵۲۶ که عثمانی مجارستان را شکست داد غیرمستقیم بوده و تغییری در دین، سرزمین و مدیریت منطقه نداد. در اواخر قرن 16 یکی از حکام محلی والاچیا بنام میخائیل شجاع برعلیه عثمانی قیام نموده و توانست برای مدتی کوتا ه والاچیا، ملداویا و ترانسیلوانیا را متحد نماید . اگرچه این دوران طولی نکشیده و با مرگ میخائیل شجاع در سال ۱۶۰۱ مجددا عثمانیها بر والاچیا و ملداویا و مجارها بر ترانسیلوانیا مسلط شدند اما همین حرکت حاکم مزبور سبب شد زمینه تحرکات بعدی جهت متحد نمودن بخشهای مختلف سرزمین رومانی ایجاد شود.

تاریخ منطقه ملداویای رومانی نیز شبیه والاچیا می‌باشد. عثمانیها پس از تسلط بر والاچیا، ملداویا را هم تحت کنترل خود درآوردند اما قبل از آن این منطقه تحت نفوذ مجارها و لهستانیها بود. اشتفان بزرگ، یکی از حکام محلی ملداویا، در سالهای ۱۴۵۷ تا ۱۵۰۴ مبارزات سختی را علیه عثمانیها انجام داده و همراه با میخائیل شجاع بعنوان قهرمانان ملی رومانی در تاریخ این کشور معروف شدند. از ابتدای سال ۱۷۰۰ میلادی نفوذ عثمانیهادر منطقه روبه کاهش نهاد و در قرن 18 کاترین بزرگ روسیه، مسکو را حامی تمامی ارتدوکسهای تحت نفوذ عثمانی اعلام و والاچیا و ملداویا را تحت نفوذ خود درآورد.

در پی جنگهای متعدد روسیه و عثمانی، مسکو امتیازاتی را در خصوص رومانی از ترکها گرفت، از جمله اینکه طی قرارداد بوکارست (۱۸۱۲) روسیه منطقه باسارابی در ملداوی را به خاک خود ملحق ساخت و در قرارداد آدریانوپل (۱۸۲۹) نیز والاچیا و ملداویا تحت الحمایه روسیه قرار گرفت. از اوایل ۱۸۰۰ جنبشهایی در ملداویا و والاچیا صورت گرفت که مرتبا توسط روسیه و عثمانی سرکوب می‌شد و نهایتا در قرارداد پاریس (۱۸۵۶) که در پایان جنگهای کریمه میان روسیه و عثمانی به امضا رسید، خرجگزاری ملداویا و والاچیا به عثمانی مورد تاکید قرار گرفت و روسیه هم بسارابی جنوبی را به ملداویا بازگرداند. در سال ۱۸۵۷ شوراهای حاکمیت والاچیا و ملداویا رای به اتحاد این دو منطقه دادند که زمینه را برای وحدت آنها با ترانسیلوانیا فراهم نمود. در سال ۱۸۷۸ و در پی جنگ روسیه و عثمانی کنترل ۵۰۰ ساله عثمانی بر والاچیا و ملداویا خاتمه یافت و در همان سال طی کنفرانس برلین استقلال رومانی به رسمیت شناخته شد، بسارابی جنوبی به روسیه داده شد و در عوض منطقه دوبروجای شمالی از بلغارستان گرفته شد و به خاک رومانی ملحق گردید. در سالهای ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ دو جنگ در بالکان درگرفت که رومانی با ورود به جنگ دوم بالکان منطقه دوبروجای جنوبی را هم از بلغارستان گرفته و بخاک خود افزود. در سال ۱۹۱۴ کارول اول که مدتی بر رومانی حکمفرمائی کرده بود درگذشت و نوه اش فردیناند اول بجای او نشست. در ابتدای جنگ جهانی اول رومانی اعلام بیطرفی کرد اما در آگوست ۱۹۱۶ به متفقین پیوست و پس از پایان جنگ ترانسیلوانیا، بخشی از بنات ومارامورش را از مجارستان، بوکووینا را از اتریش و بسارابی را از روسیه بدست آورد، لذا عملاً در پایان جنگ سرزمین جمعیت رومانی دوبرابر شد . در طی سالهای دهه ۱۹۲۰ رومانی از رشد اقتصادی خوبی برخوردار بود و در این دوران رژیم پارلمانی در این کشور استقرار یافت اما اختلافات نژادی، ناشی از نارضایتی مردم سرزمینهایی که به رومانی ملحق شده بود، بی ثباتی سیاسی را در این کشور رقم زد.

بعد از سال ۱۹۲۹ رومانی هم از تبعات بحران اقتصادی جهانی آسیب دید و بیکاری و فقر موجب شکل گیری و رشد سازمانهای فاشیستی شد که عمده‌ترین آنها سازمان ضدنژادی گارد آهنین بود. در سال ۱۹۳۰ شاه کارول دوم به قدرت رسید و رومانی بتدریج تحت نفوذ آلمان نازی درآمد. در سال ۱۹۳۹ به‌دنبال امضای قراردادی میان روسیه و آلمان، رومانی بخشی از ترانسیلوانیا را به مجارستان داد، بسارابی و بوکوونیای شمالی را به شوروی واگذار و دوبروجای جنوبی را نیز به بلغارستان داد . در جنگ جهانی دوم رومانی بعنوان متحد آلمان علیه روسیه اعلان جنگ داد. قوای این کشور بسارابی و بوکووینا را تصرف نموده و تا جنوب [[اکراین[[هم پیش رفتند اما در جنگهای استالنینگراد در سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ شکست خوردند که به‌دنبال آن نیروهای روسیه در سال ۱۹۴۴ وارد رومانی شده و بوکارست را مجبور به تسلیم در مقابل روسیه و اعلام جنگ علیه آلمان نمودند. از آن پس تا زمان بقدرت رسیدن چائوشسکو تحت فشار روسها چپگراها همواره در رومانی برسرقدرت بودند تا اینکه این نفوذ روسیه با روی کارآمدن چائوشسکو و تبعید شاه میهای نهادینه شد. شاه میهای اینک به رومانی بازگشته و بخشی از اموال خود را بازپس گرفته است.

سیاست

این کشور در زمره کشورهای بلوک شرق سابق قرار داشت و دوران حکومت کمونیستی به رهبری نیکلای چائوشسکو در این کشور حدود سی سال به طول انجامید تا سرانجام در دسامبر سال ۱۹٨۹ حکومت کمونیستی سرنگون شد و جمهوری سوسیالیستی رومانی جای خود را به جمهوری رومانی داد که به گروه کشورهای آزاد پیوسته بود. در دهه ۹۰ و در پی تحولات به وجود آمده اقتصاد رومانی شرایط بسیار سختی را گذراند و گرانی و تورم بیش از پیش بر مردم فشار آورد.

در سال ۲۰۰۷ رومانی رسما عضو اتحادیه اروپا شد. دولتمردان رومانی معتقدند عضویت در اتحادیه اروپا هر چند در کوتاه مدت باعث فشار آمدن به مردم و مخصوصا قشر کم درآمد خواهد شد اما در دراز مدت منافع فراوانی برای رومانیاییها در پی خواهد داشت. رئیس جمهور کنونی رومانی ترایان باشسکو است و کالین پوپسکو-تاریچانو نخست وزیر و رئیس دولت است.


+ نوشته شده در پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:10 توسط arian |
مطالب پيشين
» درباره ی مطالب روم
» نکان مهم سومین جنگ بردگان
» سومین جنگ بردگان رومی
» اساطیر روم
» روم باستان
» روم باستان
» نکات مهم روم شرقی
» روم شرقی
» نکات مهم روم
» رومانی
» درباره ی روم


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


موضوعات
موقعیت جغرافیایی روم
اساطیر و خدایان رومی
درباره ی کشور روم
news rome
پيوندها


ردیاب ماشین جلوپنجره اریو اریو زوتی z300 جلو پنجره ایکس 60





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
سفارش آنلاین قلیون
الو قلیون
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com